حرف های من هنوز ناتمام
تانگاه میکنی وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی
پیش ازانکه باخبرشوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر میشود
آی .....
ای دریغ وحسرت همیشگی
ناگهان
چقدرزود دیر میشود
حرف های من هنوز ناتمام
تانگاه میکنی وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی
پیش ازانکه باخبرشوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر میشود
آی .....
ای دریغ وحسرت همیشگی
ناگهان
چقدرزود دیر میشود
بگذار سر ب سینه ی من تاک بشنوی
اهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که بیش ازاین نپسندی بکار عشق
ازار این رمیده ی سردرکمندرا
بگذارسرب سینه ی من تابگویمت
اندوه چیست؟....عشق کدام است...غم کجاست؟
سیگارت را پشت دست من خاموش کن
بگذار این درد نشانی باشد
برای دیگر دل نبستن ها
بعضی هاگریه نمیکنند اما
از چشم هایشان معلوم است اشکی
ب بزرگی سکوت
گوشه ی چشمشان ب کمین نشته..
وقتی دلم گرفته برام اسمون ریسمون نباف
جک نگو فیلسوف نشو
فقط دستمو بکش و بغلم کن
چراساکت نمیشوی
صدای نفس هایت در آغوش او ازاین راه دور هم آزارم میدهد
لعنتی آرامتر نفس نفس بزن....
سریعترین نقاشی بود که دیدم
با یک اشاره روزگارم را سیاه کرد اما هنوز دیوانه وار دوستش دارم
دیشب با خدا دعوایم شد ......
با هم قهر کردیم .....
فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد ......
رفتم گوشه ای نشستم ....
چند قطره اشک ریختم.....
و خوابم برد .....
صبح که بیدار شدم ....
مادرم گفت ...
نمیدانی از دیشب تا صبح چه " بارانی " می آمد ....
امــروز هـم گـذشـت وُ نیامــدی
نا شکـر نیستـم
فــردا هم روزِ خـداست
تعداد صفحات : 6