نوشتم <<قم حا>>همه بهم خندیدند...گریستم و گفتم به غم هایم نخندید که هر جور بنویسم درد دارد....از آخر به اول بخوان تا <<منه این روزها را بشناسی>>
عجب وفایی داره این دلتنگی...!
تنهاش که میذاری میری تو جمع و میگی میخندی...
بعد که از همه جدا شدی...از کنج تاریکی میاد بیرون..
میاد بغل دستت..دست گرمشو میذاره رو شونت...
برمیگرده در گوشت میگه...
خوبی رفیق؟؟؟
بازم خودمم و خودت...!!!
دوست دارم ببرمت یه جای شلوغ خیلی شلوغ......
وایستم اون وسط نگات کنم بگم اینارو میبینی؟؟
بگی آره...
بگم تو هیاهوی همه ی این آدما بازم من چشام فقط دنبال تو میگرده...
دلم فقط برای تو تنگ میشه....
صداشونو میشنوی؟؟؟
بگی آره
بگم تو اوج این صداها دلم دنبال صدای تو میگرده...
بگم حالا چشاتو ببند و بگو چه حسی داری؟؟؟
بگی انگار گم شدم بین یه عالمه غریبه....
بگم اگه نباشی گم میشم بین یه دنیا غریبه....!!!
درخواب ناز بودم شبی
دیدیم کسی در میزند
در را گشودم روی او
دیدم غم است در میزند
ای دوستان بی وفا
از غم بیاموزید وفا
غم با آن همه بیگانگی
هرشب به من سر میزند